من زندگي مي كنم

ساخت وبلاگ
شاید برایت خنده دار باشد اگر بگویم: چراغِ روشن ات امنیتی است در این شهر تنها برای من

بخواهی حرف نمی زنم اما بگذار چراغت روشن بماند که دلم را قرص کند که اگر اتفاقی برایم افتاد چراغی می تواند دستم را بگیرد (نپرس چگونه اما حتما راهی خواهد بود)

چراغ روشن ات دلگرمی من است در روزهای تعطیلی که یکی است که مرا می بیند و می شنود

قلبم می پوسد از خاموشی

منعجم امروزم را چگونه سر کردم با این چراغ خاموش

اما در این کار اصراری نمی کنم. می گذارم تا تو هر گونه که راحتی رفتار کنی

و همین خوب است :-)

من زندگي مي كنم...
ما را در سایت من زندگي مي كنم دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : amandalifeo بازدید : 119 تاريخ : سه شنبه 18 آبان 1395 ساعت: 8:27

فرض كنيم يه آدم بطور متوسط 76 سال عمر كنه حالا 4 سال از اين 76 سال به درصد ميشه 5% 5% عدد كوچيكي نيس اما به نسبت كل و با توجه به اونچه كه توو آمار ياد گرفتيم 5% در برابر 95% باقيمانده تقريبا نديد گرفته ميشه يعني محاسبات و برنامه ريزي ها رو بر پايه اون 95% انجام ميدن، درسته؟ تو كه خارج رفتي و حالا مثل اونا هم دقيق فكر مي كني و برنامه ريزي مي كني اما چرا اين تيكه اش هنوزم تصحيح نشده؟ روازي اول كه با دوست شديم بعدها كه با هم بيرون رفتيم بعدترها كه با هم حرف زديم و از اهدافمون گفتيم همديگه رو تشويق كرديم. حتي يادمه بارها به من ايراد گرفتي كه چرا ديگه از اهدافت حرف نمي زني؟ چرا از خواسته هات چيزي نميگي، چشمات اون لحظه برق خاصي مي زنن كه آدم حظ مي كنه از اينكگه اين همه با ذوق و شوق داري حرف ميزني و به آينده اميدواري. الانم با هم دوستيم. اما مدتها كه ماه هاست كه ازم نپرسيدي از آينده ات چه خبر؟ چرا حرف نمي زني؟ چرا ايده نميدي؟ چرا برنامه ريزي نمي كني؟ مي دوني از كي؟ دقيقا از روزي كه فهميدي سن من 5% بيشتر از اون چيزيه كه فكر مي كردي. حالا به خاطر اين 5% اين همه بايد جهت فرق كنه؟ اين همه روش عوض من زندگي مي كنم...
ما را در سایت من زندگي مي كنم دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : amandalifeo بازدید : 121 تاريخ : سه شنبه 18 آبان 1395 ساعت: 8:27

دیروز برا ایاکریم ها لونه درست کردم

امیدوارم خوششون بیاد و بیان ازش استفاده کنن

از همون باقیماندهء لوله بخاری که همسایه برام برید استفاده کردم با یه خورده پارچه هایی که توو خونه داشتم

این صحنه همیشه توو ذهنمه: ایاکریم و دو تا بخم کوچیکش

باید صبر کنیم ببینیم این لونه رو زوج های پرنده دوس دارن یا نه :-)

بعدش می مونه یه فکری کنیم برا هواپیمای تو :-)

من زندگي مي كنم...
ما را در سایت من زندگي مي كنم دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : amandalifeo بازدید : 116 تاريخ : سه شنبه 18 آبان 1395 ساعت: 8:27

همكار 1: از صبح ساعت 4 ، 5 بيدارم نتونستم بخوابم من: چرا؟ همكار 1: بابا از بس توو اينترنت گشتم پدرم دراومده. چرا هيچي نمي تونم پيدا كنم من: چي مي خواي مگه؟ همكار 1: دنبال هديه تولد برا نامزدم هستم. البته براش يه جفت كفش چرمي خريدم ها، اما ميخوام كنارش يه كادو ديگه هم پيدا كنم - و جوري حرف مي زنه كه انگار بزرگترين مشكل زندگيشه ----------------------- تلفنم زنگ مي خوره همكار 2: خانوم، من يه كار خصوصي داشتم. آيا هنوزم اون دوستتون كه طلاكاره هست؟ ميشه بگين يه گردنبند برام درست كنه؟ يه ماهه دارم توو نت مي چرخم يه شكل خوشگل پيدا كنم. الان پيدا كردم. ميشه زحمتشو بكشين؟ من: برا دي ماه مي خواي آره؟ تولد خانومت؟ همكار 2: دقيقا. خيلي دلم مي خواد تك باشه. از پارسال عيد براش طلا نخريدم - و جوري با هيجان حرف مي زنه كه انگار مي خوان بزرگترين كادوي عمرش رو برا خودش بخره   همين. دلم مي خواست اين دو تا خاطره قشنگ رو بنويسم. خوب بود. خيلي خوب بود. كيف كردم. من زندگي مي كنم...
ما را در سایت من زندگي مي كنم دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : amandalifeo بازدید : 114 تاريخ : سه شنبه 18 آبان 1395 ساعت: 8:27

زندگي آذر رو خيلي خوشم اومد: غرورش، اعتماد به نفس اش، روش زندگي اش و مهمتر از همه تربيت بچه هاش. خيلي كيف كردم از شنيدن اون چيزايي كه مي گفت من بچه ها رو خيلي دوس دارم ولي حالا نظرم عوض شده. چرا؟ آخه بايد بچه ها رو وارد دنياي بهتر كرد، در صورتي كه بدوني مي توني زندگي بهتر از مال خودت بهشون بدي، مي توني واقع بين و مسئوليت پذير و قانع و قانونمند بارشون بياري. بدم ميآد كه همه بچه هاي امروزي انتظار ماشين و چه و چه از خانواده دارن و تا نتوني برآورده كني ميگن عقده اي شديم. بدم ميآد كه پدر و مادر احساس دين كنن در حق بچه هاشون. بدم ميآد كه خواهر مليحه مستاجره و شوهرش من زندگي مي كنم...
ما را در سایت من زندگي مي كنم دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : amandalifeo بازدید : 125 تاريخ : سه شنبه 11 آبان 1395 ساعت: 22:32

مليحه خوب مي دونه قدر داشته ها يعني چي وقتي ميگه: الان كه توو ترافيك مي مونم و همه دارن غر ميزنن و اعصابشون خورده، من فقط مي خندم آخه خوب مي دونم ايني كه بهشون عادت كردي و از فرط عادت ديگه نمي بيني شون رو وقتي از دست بدي تازه مي فهمي برات چقدر مهم بوده و توجه نمي كردي. مليحه يه مدت يه شهر ديگه بوده و بازم برگشته تهران و من دقيقا مي فهمم چي كميگه. وقتي بعداز زمين خوردن و مشكلاتي كه برام پيش اومد بعداز ماه ها تونستم راه برم و خودم طول كوچه رو طي كنم داشتم بال در ميآوردم. خدايا باورم نمي شد همين يه كار ساده، همين راه رفتن، آرزوم شده باشه. تك تك درخت هاي توو كوچه من زندگي مي كنم...
ما را در سایت من زندگي مي كنم دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : amandalifeo بازدید : 111 تاريخ : سه شنبه 11 آبان 1395 ساعت: 22:32

بي خيال هر چه كه آزارت مي دهد بي خيال خودت اگه خودت رو آزار ميدي بي خيال هر چه ميگه خودت نباش بي خيال هر چه كه محدودت مي كنه بي خيال هر چه و هر چي و هر كي كه مي خواد تو نباشي ليلي، با تو هستم   * به پرفسور سميعي رو يه جور خاصي ارادت دارم. مي دوني چرا؟ شصت سالگي، خودشو با جوون هاي 30 ساله مقايسه كرد و ديد جلوتره. 79 ساگي اش ميآد و برابر دوربين ميگه: جوون هاي 30 ساله بيان با من بحث كنن ببينيم كدوم يكي مون شور و شوق بيشتري داريم؛ من هنوزم جسمم سالمه و ذهنم فرزتره. اون وقت تو خجالت نمي كشي ميخواي باور كني: همه چي تموم شده؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟ من زندگي مي كنم...
ما را در سایت من زندگي مي كنم دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : amandalifeo بازدید : 134 تاريخ : سه شنبه 11 آبان 1395 ساعت: 22:32

هفته قبل این موقع خونه بودم: میون خریدای برادرم دو تاش از همه جالبتر بود: دو بطری آب معدنی کوچیک و چند شیشه مربای انجیر برادرم: دخترا (منظورش خواهرامه) براتون مربای انجیر خریدم. یکی رو میگیره دستش؛ اینم همینجوری اضافه خریدم. دیوونهء مغرور. من می خندم. می فهمم که اون شیشه اضافه سهم منه اما مستقیم بهم نمیگه :-) بعدا می شنوم که دو بطری رو هم خریده بود که مامانم خالی اش  کنه و تووش دوشاب بریزه که من با خودم بیارمشون. اما از اونجایی که یه دیوونهء مغروره همون لحطه نگفته :-* و من عین دیوونه ها، عاشق این دیوونه ام :-) به گمانم دیوونگی توو خانوادهء ما ارثیه :-)) من زندگي مي كنم...
ما را در سایت من زندگي مي كنم دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : amandalifeo بازدید : 115 تاريخ : چهارشنبه 5 آبان 1395 ساعت: 4:13

شرلوک هلمز یادته؟ سمبل یه انسان باهوش و دقیق و زیرک و کارکن و فعال اما گاهی که بیکار می شد یا پروندهء جالبی گیرش نمی اومد از مواد مخدر استفاده می کرد همیشه برام جای سوال بود چرا؟ آدمی با اون خصوصیات بی نظیر و منحصر به فرد چرا باید آگاهانه از مواد مخدر استفاده کنه چند وقته خیلی فکر می کنم. دیوونگیه می دونم اما خب کار دیگه ای نمیشه کرد فک کنم دلیلش رو فهمیدم. آدم هایی که مغزشون به کار کردن عادت کرده و باید همیشه موضوعی برا فکر کردن داشته باشن دست خودشون نیس و باید مغز رو به هر نحوی شده کنترل کنن. شاید علاقه منم به درس خوندن همین باشه. یه مدل دیگه از دیوونه با من زندگي مي كنم...
ما را در سایت من زندگي مي كنم دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : amandalifeo بازدید : 140 تاريخ : چهارشنبه 5 آبان 1395 ساعت: 4:13

خيلي لذت بردم وقتي گفتي به مامانت اينا كفتي ميري تركيه

مي دوني، فك مي كردم نگي

جالب بود برام واقعا

به نظرم واقعا خوش به حال پدر مادرت كه فرزندي مثل تو دارن

به نظرم خيلي خوش شانسن

خوب بود. كاش ميش منم بگم و اونا هم خوششون بياد

چقدر دلم خاست يه پسر مثل تو داشته باشم

من زندگي مي كنم...
ما را در سایت من زندگي مي كنم دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : amandalifeo بازدید : 110 تاريخ : چهارشنبه 5 آبان 1395 ساعت: 4:13

جويي يه مدت بود لاغر و نحيف و افسرده شده بود.

اينو مي شد از بيحالي هاش و دراز كشيدن هاش و جست و خيز نكردن هاش فهميد.

همكار 1 : حيوونكي گناه داره. از صب تا شب به زنجير بسته شده

همكار 2 : حيوونكي خيلي تنهاس. جفت مي خواد

همكار 1 : از صب تا شب همون جا نشسته كسي رو نمي بينه روحيه بگيره

همكار 2 : هر كي تنها باشه افسرده ميشه. بايد يه جفت براش بيارن

من: جويي چون بدون جفته افسرده اس؟ پس ليلي چي بگه؟

من زندگي مي كنم...
ما را در سایت من زندگي مي كنم دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : amandalifeo بازدید : 119 تاريخ : چهارشنبه 5 آبان 1395 ساعت: 4:13